جدول جو
جدول جو

معنی حسین خالص - جستجوی لغت در جدول جو

حسین خالص
(حُ سَ نِ لِ)
شاعر اصفهانی. عالم گیرشاه او را ’امتیازخان’ لقب داد. و در 1122 هجری قمری درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 284)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ لِ)
ابن محمد بن جعفر لغوی نحوی خالع یا خالعی. شاگرد ابوعلی فارسی و سیرافی بوده در 333 هجری قمری 945/ میلادی متولد و 388 هجری قمری / 998 میلادی درگذشت. او راست: شرح دیوان ابوتمام و ’تخیلات العرب’ و ’الاودیه و الجبال’ و جز آنها. (معجم المؤلفین از الوافی بالوفیات ج 11 ص 63) (معجم الادباء) (لسان المیزان) (کشف الظنون) (اعیان الشیعه ج 27 ص 146) (تنقیح المقال) (روضات الجنات) (اعلام زرکلی) (هدیه العارفین ج 1 ص 306)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 54هزارگزی شمال باختری نورآباد و 22هزارگزی باختر راه خرم آباد به کرمانشاه. ناحیه ای است تپه ماهور. سردسیر مالاریایی. دارای 120 تن سکنه میباشد. فارسی و لری زبانند. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. و راه مالرو است. ساکنین از طایفه غیب غلام بوده برای تعلیف احشام زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ لُ)
دهی است از دهستان انگوت بخش گرمی شهرستان اردبیل. واقع در ده هزارگزی جنوب باختری گرمی. 10هزارگزی شوسۀ گرمی به بیله سوار. ناحیه ای است واقع در جلگه. گرمسیر مالاریائی. دارای 76 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از چشمه و رود سامبور مشروب میشود. محصولات آنجاغلات، حبوبات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ لِ)
ابن محمد بن موسی بن محمود بن محمد بن صالح بغدادی قدسی نقشه بندی مکنی به ابوعبدالله کاتب. متولد 1151 هجری قمری 1786/ میلادی او راست: البشاره النبویه. (معجم المؤلفین از سلک الدرر ج 2 ص 72) (هدیه العارفین ج 1 ص 328) (ایضاح المکنون ج 1 ص 142 و 182)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن حسین بن ابراهیم بن اسماعیل حسینی. از مدرسین جامع ازهر. متولد 1286 هجری قمری و متوفی 1354 هجری قمریمؤلفاتی دارد که در معجم المؤلفین یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ خَ)
دهی است مربوط به حکومت درجۀ 4 بگرامی مربوط ولایت کابل که بین 69 درجه و 15 دقیقه طول البلد شمالی و 34 درجه و 27 دقیقه عرض البلد شرقی واقع است. باشندگان آن غالباً از قوم ترکی و اندراند مردم آن زراعت پیشه اند و زراعت دیمی و آبی دارد. محصول آن گندم، جو جواری و حبوبات است، خربوزه، تربوز، بادرنگ، تره هم کشت میشود. میوه آن زردآلو، سنجد بمقدار کم، اما سیب بمقدار زیادتر است. آبیاری توسط کاریز و ضمناً جوئی که از قریۀ کمری شرقاًجریان دارد و از حسین خیل میگذرد صورت میگیرد. حیوانات آن، گاو، خر، گوسفند و بز است و حدود شمالی آن راچمن نیزار بگرامی فراگرفته که این نیزار باعث تولیدپشه زهرناک گردیده. هوای آن در تابستان گرم و در زمستان سرد است. (از فرهنگ جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد و سه هزارگزی خاور خراسان. ناحیه ای است تپه ماهور، سردسیر. دارای 160 تن سکنه میباشد. کردی و فارسی زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. صنایع زنان: قالیچه، گلیم، جاجیم بافی است. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
مرتعی در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی